تولد
خوشحالم که بازم رسیدی به روزه وجودت
روزی که فقط هست ماله خوده خودت
دوست داشتم قلبمو هدیه بدم به تو ای وجودم
حیف که دلی ندارم..نمونده برام..پس اینو سرودم
حرفای دلمو می ریزم روی کاغذ به خاطرت
سکوت می کنم فقط یه نگاه به عشقه عاشقت
باورم نمی شد روزی منم شاد شم بخندم
اما امروز به خاطرت شادم ببین دارم می خندم
مهم نیست که خندم از صد گریه غم انگیز تره
می خندم به سیل اشکی که داره منو می بره
کاش دلم پیشم بود تا می دادمش هدیه به تو
اما روزی که رفتی دلم مرد از غم نبوده تو
نمی خوام تلخ شم حداقل به خاطرت امروز
مهم نیست چی به سرم امد این یک سالو چند روز
نمی دونم چرا عادت نمی کنم به نبودت...رفتنت
می گفتی من نمی رم..نمی خوام..اما چرا بردنت؟
بارون که میاد منو یاد تو می ندازه یه سره
دلم مرده یکی پیدا شه جنازشو ببره
نشد هیچ روزه تولدت کنارت باشم..معذرت
عاشقت شده بیدل..تنها..یه درویش..یه شبگرد
وقتی می رفتی با یارت به اون دور دستها..بودم ندیدی؟
سکوت...فریادم شد حباب روی آب...صدامو نشنیدی
حالا فقط وعده من تو شده دیدارمون توی خواب
خوابم گم شد مثل تشنه ای که غرق شد وسط آب
تولدت مبارک با اینکه نیستی پیشم هستی پیشش
مسته غم کسی که بی وفایی هست آیینو..کیشش


چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو قلبت هدیه داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری